بنام خداوند جان و خرد
نوروز در درازنای تاریخ ایران
گوشه های از تاریخ نوروز
نوشیروان کیهانی زاده :
|
نوروز جشني است به درازی تاريخ تمدن بشری. اين تاريخ نيست که نوروز را روايت میکند بلكه نوروز است که تاريخ را در دامان خويش پرورده است.
نوروز و آيينهاى باشكوه آن، راهى چند هزار ساله و پر پيچ و خم را پيموده تا به ما رسيده است. «نوروز» كهنسالترين آيين ملى در جهان است كه جاودانه مانده و يكى از شوندهای(:دلايل) پايندگي فرهنگ ايرانيان است. آيينهاى برگزارى اين جشن بزرگ در روزگار کنونی با سه هزار سال پيش تفاوت چشمگيری نكرده و همبستگی فرهنگى ساكنان ايران زمين را در پي داشتهاست. ایرانی در هر گوشه از جهان كه باشد آیینهای نوروزی را يكسان برگزار مىكند و بزرگ مىدارد. از همين روي است كه انديشمندان «نوروز» را نماد جاودان پايداری هويت و ناسيوناليسم ايرانى خواندهاند و رخدادنگاران در این گفته گمان ندارند، چرا كه در درازناي تاريخ نيروى بزرگ و كارآيىهاى فراوان نوروز را مشاهده كردهاند.
فردوسی در داستان پدید آمدن نوروز در شاهنامه آورده است: هنگامیکه جمشید از کارهای کشوری بیاسود، بر تخت کیانی نشست و همهي بزرگان بر گرد تخت او فراهم آمدند و بر او گوهر افشاندند. جمشید آن روز را که نخستین روز از فروردین و آغاز سال بود، « نوروز» نامید و جشن گرفت.
گروهی از پژوهشگران پیدایش نوروز را از روزگار کیومرث، نخستین انسان در استورههاي ایرانی می دانند، و برخی دیگر با اشاره به اوستا میگویند اشوزرتشت در جایگاه یک اخترشناس و پایهگذار گاهشماری خورشیدی، گاه برابری شب و روز ، آغاز فصل بهار و جشن نوروز پایهریزی کردهاست.
ایرانیان باستان گویا از نوروز در آغاز به عنوان «ناوا سرِدا» یعنی سال نو یادمیکردند. بهنوشتهي ابوریحان بیرونی، دانشمند سده 11 میلادی، سغدیان و خوارزمیان، مردمان ایرانی آسیای میانه، نوروز را «نوسارد» و «نوسارجی» به چم(:معنای) «نوسال» یا سال نو میخواندند.
اگرچه نوروز از كهنترين جشنهای ايرانيان است، اما در اوستا به روشنی از آن يادنشدهاست و این نشان میدهد که این جشن دینی نبوده و به نگاه پژوهشگران این جشن ملی پیش از اشوزرتشت هم یکی از جشنهای بزرگ مردم بودهاست.
از برپايي آيينهاي نوروزي در روزگار هخامنشيان آگاهی درستی در دست نيست و تنها حجاریها و سنگنگارههای برجایمانده از روزگار هخامنشي نشاندهنده برگزاری آيينهاي نوروزی در تختجمشيد است. اين آثار، نمايشي است از پیشکش هديهها از سوی ملتهای تابع هخامنشيان به بارگاه پادشاه.
از چگونگي برگزاری نوروز در روزگار اشكانيان آثاری در دست نيست. شادروان پورداوود مينويسد: «هر چند اشكانيان، ايرانينژاد و زرتشتيكيش بودند، ولي چيرگي 80 ساله يونانيان موجب شد كه آنان در باب آداب و رسوم ايراني بيقيد شوند و شايد در پايان دوره حكومت 476 ساله دوباره مليت ايران قوت گرفت.»
در روزگار ساساني، آيين نوروز را شش تا سي روز برگزار ميكردند و روز ششم فروردين خورداد روز را نوروز بزرگ ميناميدند و اين روز را به خورداد امشاسپند نسبت ميدادند.
پس از شکست ساسانیان تا ديرزماني مراسم نوروز در ايران پنهانی و خانوادگى برگزار مىشد. از روزگار عباسيان به شوند(:سبب) گسترش رخنه ايرانيان در دستگاه خلفا، مراسم نوروز به اين دستگاه راهيافت. در روايت است كه هارونالرشيد، خليفه معروف عباسى هزاران سكه نقره در مراسم نوروز سال ۲۱۱ هجرى در شهر بغداد به بزرگانى كه به ديدن او رفته بودند پيشكش كرد.
دلبستگي ايرانيان به سنتهای گذشته خود شوند آن شد تا نوروز كه نمادی از شكوه و شناسهي آنان بود در سراسر دوران پس از ساسانیان، حتا در روزگار خلفايي كه توجه و باوری به اين رسمها نداشتند، برپا شود و آشنايي و آگاهي فرمانروايان اموی و عباسي از آيين پيشكشيدادن به حاكمان شوندی(:دليلي) برای گرايش فرمانروايان تازي به برگزاری نوروز شد.
مردآويز زيارى(مازندرانى) از قهرمانان ملى ايرانيان كه بر بخشهای بزرگى از ايران زمين فرمان مىراند و اصفهان را پايتخت خود قراردادهبود، كمر به برگزارى آیينهاى ملى ايران همچون تيرگان، مهرگان، سده، و مهمتر از همه نوروز، درست به مانند روزگار ساسانيان، بست و در اين راه سختگيرى بسياری از خود نشانداد.
كاهش نيرو و رخنه تازيان و روی کار آمدن دولتهای ايراني و ايجاد حكومتهای مستقل همچون صفاريان و سامانيان و دلبستگی پادشاهان ايرانينژاد به اجرای آیینهای ايرانی، سبب زنده شدن نوروز و برگزاری باشكوه اين جشن شد.
شاهاسماعيلصفوى روز ۱۱مارس (در سال ۱۵۰۲ ميلادى) و ۹ روز مانده به نوروز را براى تاجگذارى خود برگزيدهبود تا آیينهاى نوروزى را در جايگاه شاه ايران برگزاركند. وى كه در تبريز خود را شاه ايران اعلام كرده بود در همين مراسم گفته بود كه مكلف به زنده كردن امپراتورى ايران است.
در سال ۱۵۹۷ ميلادى شاهعباسصفوى آیين نوروز را در «نقش جهان» برگزار كرد و در سخنرانی خود به اين مناسبت اعلام داشت كه اصفهان پايتخت هميشگى ايران خواهد بود و ميخواهد آن را به گونهي زيباترين و امنترين شهر جهان درآورد و به نمايندگان كشورهاى خارجى كه به شركت در مراسم، دعوت شده بودند، اجازه داد كه براى كشور خود در اصفهان سفارتخانه بسازند. شاه عباس یکم اكتبر سال ۱۵۸۸ ميلادى فرمانرواي كشور ايران شدهبود. وى در رعايت عيدهاي ملى و مذهبى شيعه دقت كامل مىكرد.
نادر شاه به نوروز و آیينهاى آن مهر فراوان داشت. وى سكه خود با نام سكه نادرى را در سال ۱۷۳۵ ميلادى، در مراسم «سلام نوروز» رايج ساخت و قطعاتى از آنرا به رسم پيشكشي به منشىها و افسران خود داد كه در يك سوي سكه نقش شده بود: «الخير فى ما وقع» و در سوي ديگر سكه اين عبارت ديده مىشد: «نادرايرانزمين». اين نگاشته نشان مىدهد كه نادر خواهان زندهگرداني امپراتورى ايران در چارچوب مرز هاى روزگار ساسانيان، اشكانيان و هخامنشيان بوده است. نادرشاه در سال ۱۷۳۹ در جريان لشكركشى به هند، پس از شكست دادن ارتش۳۶۰ هزار نفرى اين كشور و دريافت تاج شاه هند، براى ورود به دهلى چشم به راه فرارسيدن نوروز شد تا در روزى خجسته به اين آرزو برسد و روز ۲۰ مارس (نوروز) وارد دهلى شد و آيينهاي نوروز را در كاخ دهلى برگزار كرد.
كريمخانزند(وكيل مردم) پس از برگزيدن شهر شيراز به پايتختى ايران، از سال۱۷۶۱ ميلادى، «سلام نوروزى» را در ساختماني كه اينك موزه پارس ناميده مىشود، برگزار مىكرد و سپس به ديدن مردم عادى كوچه و خيابان مىرفت. وى در نخستين نوروز در شيراز از جيب خود چند نوازنده را اجير كرد كه در ميدانهاى شهر بنوازند و مردم را شاد كنند كه پس از آن، اين رسم شامل روزهاى ديگر هم شد. كريمخان براى شادكردن مردم و زدودن غمهايشان هر اقدامى را كه مىتوانست، مىكرد.
آغامحمدخان قاجار با همه ستمپيشگي و داشتن ريشه و تبار مغولى، «نوروز» را براى تاجگذارىاش برگزيد. وى در نوروز سال ۱۱۷۴ خورشيدي(مارس ۱۷۹۵ ميلادى) در تهران تاجگذارى كرد و اين شهر را پايتخت قرار داد كه هنوز پايتخت است.
برگرفته از تارنمای دکتر نوشیروان کیهانی زاده:
http://www.iranianshistoryonthisday.com/
|
نظرات شما عزیزان: